با شما هستم …
شمـــایـــی کــــه کســــی دوستتـان دارد،
بــــله !!!
بـــا شـــما هستـــم! . . . .
هیچـــی…
فقط خــــوش بـــحالتـــان
بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی
دوست داشتن یعنی این عکس..
وقتی نمیدونه پیششی پیشش باشی !یعنی همیشه پیشش باشی...............
*به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی
به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...*
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن
دگــــر تــــــقــدیــــر را و بـگـو نــخـــواســــتـــــی….
بـــرای نــیـــامــد نــت بـــهانـه نـــکـــن !!!!
مـرد بـــاش…
و نــیـــامـــــدی….!
یـــادتـه " آرزوت " بـــــود ...
تـــــوی خیــابــــــون بـغلـــ ـــم کنــــــی ...؟!
میگفتــــــی : گــــــورپـــــدر حســودهـــ ــا ...
امــــــروز همـــــون حسـودهـــــا ;
منـــــو فاحـشــــــه خطـــ ــاب میکنـــــن ...!
بـــرگــــــــــرد " نـــامــــــــــــــرد "
شــــــــک نکــــن ...!
" آینــــده ای " خواهـــم ساخت که ,
" گذشتــــه ام " جلویــــش زانـُــــــو بزنــــد ...!
قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!
برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,
آنـــقـــدر خوشبــ♥ـخت می کنــــم کـــــه ,
به هـــر روزی که جــای " او " نیـستـی به خودت " لعنـــت " بفـــرستـی...!
تنهایی گاهی وقتا
تقدیر ما نیست
ترجیح ماست . . .
که بايد دستت رو بـــزنی زير چـــــونت
و
جريان زندگيــــت رو فقــــــــط تمــاشا کنی
بعدشـــــــم بگــــی
بـــــــــــــــــــــــــــــه درک...
گفته باشم …
من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی…
من نه عـاشق بـودمـ و نـه آلـودهـ بـه افـکار پـلید
من بـه دنـبـال نـگاهے بـودمـ کـه مرا
از پس دیـوانـگے امـ مے فـهمیـد !
و خدا مے دانـد ...
سادگـے از تـه دلـبستـگے امـ پـیـدا بـود ...
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
یک روز من سکوت خواهم کرد !
تو آن روز ،
برای اولین بار ،
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید ...
من تمنا کردم که توبامن باشی وتو گفتی هرگز............سخنی سردودرشت....ومراغصه ی این هرگز کشت
من ندانم که کی ام؟من ندانم که چی ام؟من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگی ام...
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش...
به لبخند بین حرف هایش..
به سبک ادای کلماتش،
به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..
به چشم هاش خیره شو..
دستهایش را به حافظه ات بسپار...
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
باقافله جوانی ومستی او رفت! امید رفت وشیدایی....دردامگه زمانه وهستی من ماندم ودردماندوتنهایی....او رفت وگذشته نیز بااورفت...من ماندم وانتظار بامن ماند...آن شور ترانه خیز بااورفت...بدنامی روزگار بامن ماند...
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دوستت داره،
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دلش برات تنگ شده
اما قشنگترین احساس وقتیه که بدونی یکی هرگز تورو فراموش نمیکنه!
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !
ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ..
حـــــتی اگه …
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!
بدونی نمیشه !!
…
ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!
ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ…
ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ…
آنقدر هوای حوصله ام سرد است ، که انگشتان احساسم سِر شده است .
خدا جان ، دیگر توان خواستن ندارم ؛ امشب ، تو دعا کن . . .
من می گویم : آمین
در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی !
من چشمهایم را بستم و تو قایم شدی و من هنوز روزها را می شمارم.........
و تو پیدا نمی شوی.............!!!
یا من بازی را بلد نیستم....یا تو جر زدی.......؟؟!!!!!!
صبر کن ، برگرد ، چمدان هایمان اشتباه شده است ، دلم را به جای خاطراتت بردی !
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش ........
هـــــــر نفـــس ،درد اســـت که میکشـــم !!!
ای کــاش یا بـــــــــــودی ،یـــــا اصـــلا نبودی !!!
ایـــــن که هســـتی و کنــــارم نیســــتی ...
دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد . . .
ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند
پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانی است . . . ؟
در فصل تگرگ عاشقت میمانم / با ریزش برگ عاشقت میمانم
هر چند تبر به ریشه ام میکوبی / تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .
عشق مثل آب میمونه...که میتونی توی دستت قایمش کنی...آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست...قطره قطره چکیده بی آنکه بفهمی...اما دستت پر از خاطه است
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودن های دور میترسم . . .
می گویند : شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!
ای که ترنم محبت را درقلبت احساس کردم
شایستگی احساس شما بیشترازاین جملات است
قطعات جداوتداوم یک حرف ویک فکرویک نگاه به طبیعت وجودشما درزمانهای متفاوت
زبان مشترک طبیعت یعنی عشق رادرمن زنده کرد هرکس که این زبان رابیشتربداند عاشق تراست
هیچ وقت فاصله هاحریف خاطره هانیستند
نباید به این ورطه می افتادم منظورم عشق بودسراسر اشتیاق ارتباط باشماهستم به امید انکه روزی همدیگر راببینیم وبانوشیدن قهوه ای وخیره شدن به چشمان هم احساسی رادرخودزنده کنیم تارسیدن ان روز منتظر میمانم.....
نیاباران..... عاشقانه اش نکن......من واو مانشدیم......